- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در شب های قدر
در شجاعت بینظیر و در سَخا همتا ندارد از امیـرالمؤمنین بهـتر کسی دنـیا ندارد هر که محبوبش علی باشد شده محبوبِ خالق هر که دور از حیدرِ کرّار شد رب را ندارد او امامَ المُتَّقین عینُالیقین حبلالمتین است بیعـلی اَلسّابقـونَ السّابِقـون معـنا ندارد پـارۀ قـلبِ نـبی زهـراست امـا بیولایت هـیچ مخلـوقی دعـایِ مـادرِ ما را ندارد هر سپیده میدهد خورشید بر مولا سلامی تا جوابش را نگیرد نور و گرما نا ندارد لیلةالقدر است و رزقِ سالِ ما را مینویسند سینهزن جز دیدنِ کرب و بلا رویا ندارد من که حتّی کعبه را با نامِ حیدر میشناسم واژهای غیر از علی در بندگیام جا ندارد با امیرالمؤمنین حـتماً خـدا را میشناسم وارثِ او میرسد از راه این حاشا ندارد
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
میچکد از شوق وقتی اشک نمنم در نجف با دم او میرود از سیـنهها غم در نجف درد اگر داری برو دنبال درمـان کـربلا زخم اگر داری بیا دنبال مرهم در نجف گوش دل بسپار وقتی که شدی وارد به شهر شاید از زهرا شنیدی خیر مقدم در نجف چونکه روزی جهان دست خداوند علیست میشود تقسیم رزق هر دو عالم در نجف از گـدایـان در مـولا گـدایی کـرده اسـت صاحبِ ثروت شده اینگونه حاتم در نجف دورشان از برکت مولای ما گشته شلوغ زائری دارند اگر که نوح و آدم در نجف خــادمــان بــارگـاه او شــدنــد از ابــتـدا ابر و باد و ماه و خورشید و فلک هم در نجف سجده بـاید کـرد وقـت دیـدن این بـارگاه میشود جبریل وقتی تا کمر خم در نجف هرکه دارد حال خاص خویش را در شهر او از همان بدو ورودم من که مستم در نجف حسرتی در دل اگر باشد فقط این است که اربعین ماندم چرا من اینقدر کم در نجف
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
فیض بیداری وقت سحرم دست علیست ای خدا شکر که برروی سرم دست علیست عزّتش مال خودش بود به من هم بخشید آبرویی که به آن مفتخرم دست علیست یاعلی گفت و عرق ریخت مرا نوکر کرد برکت نان حـلال پـدرم دست علیست! خوب و بد نـانخـور اوئـیم بـلا استـثـنا به کسی کار نداریم کرم دست علیست ذکـر یا فـاطـمـه در روز قـیـامـت دارم چون صراطی که ازآن میگذرم دست علیست روی اعـلامـیـهام نـاد عـلی بـنـویـسـیـد کار تلقـین تن محـتضرم دست علیست کـربلایم ز عـلی و نجـف من ز حـسین سفرم دست حسین و سفرم دست علیست در نجف تولیت صحن و حرم دست حسین کربلا تولیت صحن و حرم دست علیست جلوی چشم ترش فاطـمه را میکـشتـند بخدا علت چشمان ترم "دست علیست"
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
کـیـست الله؟ بـیـا از ولـی الله بـپــرس مـقـصـد قـافـلـه را از بـلـد راه بپـرس پاسخی میدهدت بیحد و اندازه، فقط به رکوعی برس و پرسش کوتاه بپرس جز علی نیست سزاوار خلافت، این را از فَـهـذا عـلـیٌ والـی و مَـوْلاه بپـرس راز مـقــبـولـیـت بــنـدگـی حـق را از اشْـهَـدُ انَّ عَــلــِیّـاً وَلِــیُ الـلّٰـه بـپــرس یازده آیـنه تفـسـیر کـرامـات عـلیست آخـرین آیـنه پنهـان شده، از آه بپـرس چارده قرن گذشت و غم مولا جاریست در دلش بغض عمیقیست که از چاه بپرس یوسف فاطمه زندانی بیمهری ماست ابر را پس بزن ای منتظر! از ماه بپرس
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در شب های قدر
اصلِ لذّت از مناجاتِ سحرهایم علیست برترین مضمونِ احیا مدح مولایم علیست بهترین سـوگـندِ پیـغـمـبر به درگاه خـدا هر سحر، نامِ شَهَنشاهِ دو دنیایم علیست حَیِّ سـرمـد بارها فـرمود با خـتم رُسـل قالعِ کفر و نفاق و شرکِ اعدایم علیست از شب معراج چون برگشت احمد، فاش کرد از ازل نوری که شد هم قدّ و بالایم علیست لـیلـةُ الـقـدرِ خـدا زهـراست، اما فاطـمه گفت: آری لیلةُ القدرم، که همتایم علیست از حسن پرسید سلمان، سِرّی از مولا بگو مجـتـبی فرمود: سِـرُّالله بـابـایم علیست گـفت اربـابِ شهـیـدم وصـفِ ثـارُالله را خونبهای قطره قطره، خونِ رگهایم علیست قائم آل محــمد اینـچـنین فـرمـوده است: ذوالفـقـارم، یـادگارِ جـدِّ والایم علیست یل یلِ اُمُّ البنین، هِیبت ز حیدر برده است هـیـبـةُ الـلّهیِ سـالارِ دل آرایـم علیست چون حجاب از چشم ما یک لحظه بَردارد خدا دیده خواهد دید جَنبُ الله، آقایم علیست با کسی کاری نـدارم، من غـلامِ قـنـبرم زانکه قـنبر بـندۀ درگاه مولایم علیست فاتح بدر و حُنین و خیبر و خـندق علی صاحب قلبِ پُر از حُبِّ تَولّایم علیست زاهدِ شب، مَرد میدان، شیرِ حق، عبدِ خدا معنیِ زُهد و وَرع، طاعات و تقوایم علیست در طواف کعبه میگردم به گِردِ روی او آبروی بیتِ حق، مولای یکتایم علیست صحن ایوان نجف، دربارِ سلطان من است سخت دلتنگم بر آن هردَم تمنایم علیست نـام او نـقـشِ نـگـین خـاتـم پـیـغـمـبـران قـبلۀ راز و نیاز و درد دلهـایم علیست شـیـر مـادر، لـقـمـۀ بابـا، حـلالـم تا ابـد در حقیقت مادرم زهرا و بابایم علیست سائلـم من، سائـلم من، سائل روی عـلی صاحب دنیا و دین، امروز و فردایم علیست از علی دم میزنم تا زندهام، سِرّ و عَلن گر گنهکارم ولی پنهان و پیدایم علیست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
تــوان واژه کـجـا و بـیـان حـالاتـش دل از تمام جـهـان بُرده با مناجاتش کشیده ناز به وقت سجود، نازش را به آسمان برسد، مهر سایه گستر او که فیض داده به خورشید، نور محضر او به قـبله گاه پیـمـبر صفای دیگر داد چه محکم است قدمهای استوار علی گره نخورده به میدان رزم، کار علی رسید عبدود اما از او خـبر برگشت شجاعت است که جوشیده از خصال علی نـدیـده دیـدۀ تـاریـخ هـم مـثـال عـلی قلم به برگۀ تـقـدیر میکـشـد حـیـدر قـیـامتی ست به میدان، قـیامت مولا که لافـتـیست بـیـان شجـاعت مولا کسی شبیه علی در مقـام والا نیست شبیه دامن مهرش، غلام پرور نیست کسی برای عطا از کریم بهتر نیست فدای او که جلا میدهد به دل یادش کسی به غیر محبت از این کریم ندید به سائلان کرم خانه جـز کرم نرسید کجاست قـبله حاجـات از نجف بهتر چه نعمتیست همین که علیست دلدارم همیشه چشم امیدی به مرتضی دارم سر نـماز انگـشـتـر به سائـلـش داده دوباره حرف غذا آمد و دلی لـرزید کسی که لحظۀ افطار نان و خرما دید دوباره بـوی غـریـبی ز شـام میآید
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
درد هـر جـا بُـوَد دوا هم هـست خـوف در سـیـنـۀ رجا هم هست من مـریض تـوأم، طـبـیبِ هـمه این مریضی خودش شِفا هم هست نـوکرانـت به چـشـم مـن شاهـنـد گرچه در کوی تو گدا هم هست مــتـنِ اذن دخــول، مـیگــویــد: حـرمـت خـانـۀ خُـدا هـم هـسـت در جـوار تـو ای تـمـامـیِ خِـیـر لـذّتـی بـهـتـر از صفـا هم هست چونکه در مُلک توست قیمتی است گرچه ایوان پُر از طلا هم هست بـه گُـلاب گُــلِ بـهــشـت قــســم گرچه اسم تو غـم زُدا هـم هست (فَاسْـتَـعِـد لِـلـبلا)به ما گـفـتهست کـه کــنـار ولا، بـلا هــم هـسـت با وجودی که وقـفِ دار بلاست سرِ ما گَـردِ خـاکِ پـا هـم هست از سـکـوتِ ابـوذرت پـیــداسـت عاشـقِ بی سر و صدا هم هست آنـچـه گـفـتـه (فــؤاد کـرمــانـی) وقت مدح تو حرف ما هم هست عَجِـزَ الوَاصِفـوُنَ عَـنْ صِفَـتِـک ای که حُبّ تو اصل اسلام است کار دین بیتو بیسر انجام است از در خــانـۀ تـو تـا مــلــکـوت این مسافت به قدر یک گام است چه کسی جُز تو ای سَـلـونی گو عالم است و علیم و عَـلّام است؟ تـا کـه داریـم خَــتـمِ نــاد عــلـی کی نـیازی به خـتـمِ اَنعـام است؟ پـسـرت گـفـته :(نَحْـنُ ذِکْـرُ الله) کـه بـه یـاد خُــدا دل، آرام است هـر کـسی پـات را نـبــوســیــده بایـد ایـنگـونه گـفت: ناکـام است فــائـزون را اگـر تـویـی سـاقـیِ دسـت مـا دور گـردنِ جـام است مـردِ راهِ تـو در وفـایِ به عـهـد مثل سلمان همیشه خوشنام است جــامــۀ نــوکــریـت بـر تـنِ مـا جلوهاش چون لباسِ احـرام است لـیـلـةالـقَـدر بـا تـو خُـورده گـِرِه که نـوشـتـنـد خـیـرُ الأیّـام اسـت آن قــدر(ذُوالجـَلال)هـسـتـی کـه در پـس نـام تو (وَالإکْـرام) است گـاه یـک بـیـت ظـاهــراً کُـهـنـه در دلش صد هـزار پیـغـام است عَجِـزَ الوَاصِفـوُنَ عَـنْ صِفَـتِـک هـمـه جا را تـو در نـظـر داری از نــهــانِ هـــمـه خــبــر داری از یَـدُ الّـلـهـی تـو مـعـلـوم اسـت دسـت در خـلـقـتِ بــشــر داری عُـمـرِ خـلـقـت تـمـام خـواهد شد اگـر از صُــنـع، دسـت بـرداری هـمه، ای عشق در هـوای تـوأند تـو هـوای که را بـه سر داری؟ گـیـرم اصلاً هـمه کـریـم شـونـد در کــرم بــاز بـیــشــتــر داری هـــمـــۀ ثـــروت خــدایــی تـــو کِی نـیازی به سیم و زَر داری؟ چه کسی هـست که حـذر نکـند؟ از تـو که این قَـدَر جـگـر داری شـاهـدِ من هـزار رکعـت توست کـه چـقـدر اُنـس با سـحـر داری چـاه از سوزِ آه گـرم تو سوخت نـکـنـد بـر جـگـر شــرر داری؟ میکشی پای خویش را بر خاک نــکــنــد نــیّـت ســــفـــر داری؟ بـابِ عــلــمِ نــبــی و بـابُ الـلـه تــو دلــی پُـر ز دسـت در داری هــر چـه داری، پـیــامـبــر دارد هـر چـه دارد پـیـامــبــر، داری عَجِـزَ الوَاصِفـوُنَ عَـنْ صِفَـتِـک
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
حق روز ازل کـل نعـم را به دلم داد بر روی سرم سایه عـشق عـلی افتاد با آل عـلی هر که در افـتاد ور افـتاد من طالب جان دادن از عشق ازلیام تا روز ابـد مشـتـعـل عـشـق عـلـیام از چرخش چشمان علی چرخ فلک هست از خنده مولاست که در سفره نمک هست او گر که نخـواهد سحـر از راه نیاید او گـر نـپـسـنـدد به فـلـک مـاه نـیـاید لبخنـد عـلی جلـوه جـنّات نـعـیم است بر هر که کند خشم سزاوار جحیم است آنـانکه سخـن از یـد قـدرتـش بـراننـد لاحـول و لا قـوت الاه … بخـوانـنـد تو زلف پریشانی و من حال پریـشان با قیمت جان هم نکشم دست ز دامان
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
غم علی غصه علی ناله علی درد علی دم عـلی آه علی خستهتـرین مرد علی گرمی جنگ به شمشیر علی بود ولی پیش هر اشک یتـیمی عرق سرد علی گردو خاکی به ره انداخت که گم شد خیبر همه دیدند که برخاست از آن گرد علی گرهای کار علی خورد که افـتاد از پـا گر چه از کار دو عالم گره واکرد علی غـیـر یک داغ مـیـان هـمـه آمـاج بـلا خم به ابروی خـودش آه نـیاورد عـلی هیچکس محرم رازش نشد و تنها ماند بعد از آن زوج جوانش همه جا فرد علی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
هر که از سفرۀ ایمان تو شک بردارد بِـروَد حاصل خود را ز دَرَک بردارد آسـمـانِ سـرِ ما سـایـۀ اولاد عـلیست پس محال است که این سقف ترک بردارد مثل این است که بیحیدر کرار، خـدا شمس را از دلِ مجموعِ فلـک بردارد لـعـنتُ الله…مـِن الآنِ اِلـیٰ یـومِ الاَبـد به هر آن که قدمِ غصبِ فدک بردارد نشوَد ساحتِ دریا، نجس از پوزۀ سگ منطقی نیست، که این آینه لَک بردارد بیگمان صاحبِ دولت بِشود هر که کَفی از سرِ سفـرۀ تو، نان و نمک بردارد در عیارِ دلِ ما عشقِ علی جلوهگر است آن زمانی که خدا سنگِ محک بردارد منکرِ حق علی را صد و ده بار، بگو برود حاصل خود را زِ درک بردارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
اولین بـار عـلـی گـفـتم و جـانـم دادند با عـلی در رگ غیرت ضربانم دادند یا عـلی گـفـتم و مـعـیار نـشـانم دادنـد با تـماشـای نجـف جـان جـهـانـم دادند لب من تا که به انگور ضریح تو رسید لرزه افتاد به جان و ز سرم عقل پرید اسم اعـظم همه جا نام عـلی بود علی مظـهـر لطف خـداوند جـلی بود عـلی در شب جـهـل چـراغ ازلی بود عـلی به خـدا در هـمه آفـاق ولی بود عـلـی قبل از ایجاد علی نقـش به دلها میزد بر گِل شیعه چه با حوصله امضا میزد هر که از جام تو نوشید خدا باور شد هر که سودای جهان داشت تو را نوکر شد رند آن بود که دنبـاله روی قـنـبر شد حرف سلمان شد و دیدم ز ملک سرتر شد حُبّ حـیـدر شده مبـنـای مـسلـمانی ما از عـلـی بـوده مـسـلـمانی ایـرانی مـا نـوکـرت نـزد تـو آرامـش فـردا دارد بینیاز است هر آنکس که علی را دارد مـلـکـوت نـجـفـت ارزش دنــیــا دارد هر که از عشق تو دیوانه شود جا دارد معنی دست خدا دست توانای علیست بهترین نام جهان نام دل آرای علیست بیعلی هیچ نمازی به خدا واصل نیست قبله یک لحظه به بدخواه علی مایل نیست جز علی شیعه امیری به جهان قائل نیست بیعلی دعوت یک عمر نبی کامل نیست نفـسی از تو اگر وقت حـسابش برسد به همه خـلـق خـداونـد ثـوابـش بـرسد دم تو معجـز عـیـسای مسـیـحا میشد روشـنـایت یـدِ بـیـضایی مـوسا میشد به خلیل عشق تو بردأ و سلاما میشد گره نـوح به یک نـاد عـلـی وا میشد یـار شبهـای حـرایی مـحـمـد بـودی مثل زهـرا ز همه خلـق سرآمد بودی مظهـر قهـر خـدا تـیغ دو ابروی علی میوزد از شب معراج نبی بوی علی تکـیه زد پرچـم اسلام به بازوی علی اُحد انگشت به لب مانده ز نیروی علی ذولـفـقـار تـو خـدا را به تـغـزل آورد جبرئـیل ایه برایت عـوض گـل آورد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
شهـریار مُـلک دلهـایی نمیدانم کهای؟ جانـشـین حق تـعـالایی نمیدانم کهای؟ تا خدا میبـیـنـمت یا با خدا میبـیـنمت همنشین با ذات یکـتایی نمیدانم کهای؟ سین سِرّی، رای رمزی، حای حییّ، نون نور تحت بـسـمالله را بـایی، نمیدانم کهای؟ آسمانی یا زمین؟ یا ماه یا مِهری، بگو رعد؟ باران؟ ابر؟ دریایی؟ نمیدانم کهای؟ آدمی، نوحی، خلیلی، هود و نوح و صالحی؟ یا کـلیمی یا مسیحـایی؟ نمیدانم کهای؟ زمزمی؟ رکنی؟ مقامی یا صفا و مروهای؟ گرچه دانم فوق اینهایی نمیدانم کهای؟ انـبـیا را رهـنـمایی، اولـیا را رهـبـری مؤمنین را نیز مولایی، نمیدانم کهای؟ از بشر بالاتری و از مَـلَک نیکـوتری فوق فوق معـرفتهایی نمیدانم کهای؟ همچنان شمعی که تنها سوخته در انجمن در میان جـمع تـنهـایی نمیدانم کهای؟ وسعت ملک خداوند است زیر سایهات آفــتـاب عــالـمآرایی نـمـیدانـم کـهای؟ اوّلـی و آخـری و بـاطـنـی و ظـاهـری سـید و مـولا و اولایـی نمیدانم کهای؟ گرچه جان عالمی عـالم تو را نشناخته گرچه در مایی و با مایی نمیدانم کهای؟ گه شود خم نخل طوبی پیش سرو قامتت گه کنار نخل خرمایی، نمیدانم کهای؟ گه شب معراج گردی با محمّد همنشین گـاه بـر ایـتـام بـابـایی نـمیدانـم کهای؟ رخت نو از آن قـنبر، جامۀ کهنه ز تو او غلام است و تو آقایی، نمیدانم کهای؟ هم امـیـرالمـؤمنینی، هم امـام المـتـقـین هم ولی حـق تـعـالایی نـمیدانم کهای؟ گاه بر تخت خلافت، گاه در قعـر قنات گاه پـائـین، گاه بـالایی نـمیدانم کهای؟ گاه با حکم پیمبر میروی در کام مرگ گه اجل را حکم فرمایی نمیدانم کهای؟ گاه با عـیسی ابن مریم بر فراز آسمان گاه با موسی به سینایی نمیدانم کهای؟ اینکه مدح توست در آوای«میثم»روز و شب نای جانش را تو آوایی نمیدانم کهای؟
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ای زنـدۀ نــمـاز و شـهــیـد دعـا عـلـی ای جـلـوۀ جـمـال تـو نـور خــدا عـلـی نقشی نشسته در نفـس پاک همدلیست نـام تو ای هـمـیـشـهتـرین آشـنـا عـلـی گل کرد با طراوت دست تو ذوالفـقـار در مرد خـیـز حادثه «لافـتـی»، عـلـی غیر از نبی، تو را به که پیوند جان و تن؟ غیر از خدا، تو را به چه کس اعتنا، علی؟! قهر تو پشت فـتنه شکـست و سر نفاق تـیـغ تـو کـرد حـق عـدالـت، ادا عـلـی شیعه، چهارفصل وجودش بهار توست در امـتـداد سـبـزترین لحـظـهها عـلـی گلخانهای که در نفـس جان شیعه است بـوی غـدیـر میدهـد و کـربـلا، عـلـی شاید بهانهایست به دیدار تو، بهـشت! ورنه کم است مِهر تو را این بها، علی! صد کوفه دست عاطفه بر سفره تو بود وین راز سر به مُهر نشد بر ملا، علی چرخ بخیل، دست کریمت ستود و دید نـان تو را به سـفـره هر بینـوا، عـلی «آشفته» دل به تـار خـیال تو بـسـتهام با مرگ هم نمیکنم این رشته، وا علی
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
خاتـم پُـر بها دهـد از کـرمش گدای را فـقـط بـرای او بـخـوان آیـۀ انّـمـای را طناب بستهای اگر به دستهای باز او به روی خلق بستهای دریچۀ سخای را صوت سلونیاش چنان شوق سوال میدهد جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را عرش به لرزه میدهد هیبت حیدری او در آن زمان که شانهاش لمس کند عبای را مسیحِ دستهای او زنده کـند مسیح را کـلـیم اژدها کـند با مـددش عـصای را روحالامین مقابلش سجدۀ شکر میکند دیـده یقـین درون او قـبلۀ حق نمای را خدا نخواندمش ولی دیده جنون عاشقان در نجـف عـلـی فـقـط تجـلّی خـدای را
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ای اخـمِ تـو جـهـنم، لبـخـندِ تو بـهـشتم عـشقِ تورا خـداوند آمیخت با سرشـتم حتیٰ اگر عـلی را از بُعـدِ دین نـبـیـنی آه ای دمَت مسیحا من خُـشکی کـویرم صـدبـار زنـدهام کن تا پـای تو بـمـیرم پیش از ازل تویی تو، بعد از ابَد تویی تو اسلامِ بیتو یعنی: شهری که رویِ آب است با فکرِ ابن ملجم، قتلِ علی ثواب است نه عاشقِ علی نیست بیشک مرید غیر است یک عده از همه دین فکر زیان و سودند آنان که راه دین را با زور میگوشودند لبخـنـدِ تو تمامِ فـرهـنگِ پـهـلوانیست پـاشـید دشـمـنِ تو آب دهـان به رویَت اما تو خم نکردی ابرو از این خصومت بیآبـرو نکردی عَـمـروبن عَـبـدود را جانم عـلی سکـوتم جـانم عـلی کـلامـم جانم عـلی شـروعـم جانم عـلی تمـامم بگـذار امـشـبی را بیپـرده مَست باشم ای عطرهای دنیا یک تارِ گـیسووانت شیرانِ هر قـلـمرو در چنگ آهووانت گـفـتـنـد اهل فـتـنـه؛ او فـتـنهسـاز بوده تنها رفیقت عمری، بعد از خدا خدا بود در خانۀ یتـیـمان نفـرین به تو دعا بود از علم و دانش تو، از فهـم تو نگفـتـیم در هیچ دوره عشّاق دور از خطر نبودند دلـدادهگـان حـیـدر افـراط گـر نـبـودند حالا جهـان اسـلام باید که خـون ببارد گـفـتم عـلی و بـاید مثـل تو مَـرد باشـم در هر سکـوت سـردم گرم نـبرد باشم یکروز دلـبـری از نـسل شـما میآیـد
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
منم مدیون آن شاهی که در عالم گدایش را به شاهی میرساند گر بگیرد دستهایش را دلم جا مانده در صحنی که جنّت آرزو دارد خدا بخشد به او گردی ز ایوان طلایش را علی، آن آیت اللهی که در معراج میگویند شنیده دم به دم در عرش؛ پیغمبر صدایش را علی، کوه صلابت که دل عالم به او گرم است شود اسب یتـیمی تا نبیند اشکهایش را بروجردی و کمپانی و قاضی و خمینیها بریزد بیش از اینها گر تکاند او عبایش را به عشق او گل ما را سرشتند از ازل وقتی به هم آمیختند اشک علی و خاک پایش را بگو با ما بیاید تا نجف هر کس زمینگیر است بگیرد از کبوترهای این مرقد دوایش را علی را خواندم و بیاختیار الله اکبر شد! علی را میشناسم، میشناسم پس خدایش را
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
شـگـفـتـا کـرامـات مـاهـی تـمــام چه ماهی که لبخـنـد بیت الـحـرام چه ماهی که خورشید حِجر و حَجَر چه ماهی که مهتاب رکن و مقـام چه مـاهـی چه مردی سلامٌ عـلیه چه مـردی چه مـاهی عـلیهالسلام چه حُسن شـروعیست ماه رجب چه حُـسن خـتـامیست مـاه صیام همه عمر او یک نماز است و بس سکـوتش قعـود و خروشـش قـیام دم از حـق زده دم بـه دم تـیـغ او دمی در مصـاف و دمی در نـیـام چه ژرف است آری چه ژرف و شگرف کــلامُ الامــیـــرِ امــیــرُ الــکــلام علی نور مطلق عـلی خیر محض علـی لطف کامل عـلی فـیض تام عـلی مرد رزم و عـلی کوه عـزم عـلی شور بـزم و عـلی نـور جام عـلـی؛ نه بگـو جـان خـیـر النـسا عـلـی؛ نه بگـو نفـس خـیـر الانـام عـلی؛ نه محـمـد به نفـس و نفَـس عـلی؛ نه محـمـد به خـلق و مرام در اوصـاف آن حُـسن بیخـاتـمه رسیـد این چکامه به حُـسن خـتام به لب دارم این نغـمه را دم به دم به سـر دارم این سایه را مسـتدام امـیـری حـسـیـنٌ و نـعـم الامـیــر امــامــی عـــلـیٌ و نــعــم الامــام
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
صاحب اسرار «سُبْحانَ الّذي أَسْرى» علیست بـین آیـات الـهی، آیت کـبـری عـلـیست «قُلْ هُوَ اللَّهُ أحَد» تفسیری از اخلاص اوست در کمال بندگی یکـتای بیهـمتا علیست حـافـظ جـان عـلی « فَـاللَّهُ خَـيْـرٌ حافِـظا» حافـظ قرآن به «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا» علیست آیت الکرسی به اسم اعظمش مستمسک است ای مسلمانان به قرآن «عُروةُ الوُثقی» علیست سِیرْ در «ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض» کُن چشم دل وا کن ببین پیدا و ناپیدا علیست « اُدْخُـلـُوهـا بِـسَـلامٍ ذلِـكَ يَـوْمُ الْـخُـلُـودِ» در مقام قاف قرآن جنّت الاعلی علیست از « أَلَمْ أَعْهَـدْ إِلَيْـكُمْ يا بَني آدَمَ » بپـرس تا بدانی در وفای عهدِ حق «اَوْفی» علیست آسـمــان « رَبَّـنـا أَنْـزِلْ عَـلَـيْـنـا مــائِـدَه » سفرهدار «اَنْتَ خَیْرُ الرّازقین» مولا علیست نور علمش «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ» است «عَلَّمَ القرآن» علی و «عَلَّمَ الاَسما» علیست لوح محفوظ خدا، «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ» در دو عالم «يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفی» علیست در طریقـت، رایت « إِنَّا هَـدَيْـناهُ السَّبـيل» رهـنمای « اَلّذِينَ جاهَـدُوا فـينا» علیست اخــتــر تـابـنـدۀ « إِنَّ عَــلَـيْـنـا لَــلْـهُـدى» ماه ظلمتسوز «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى» علیست نوح، ایمن ماند از طـوفان به یمن نام او باء «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» علیست روح رحمان، قلب قرآن، جان یاسین، نفس فجر صاحب قدر و معارج، شاهد إسری علیست عمره و حج و طواف و کعبه و رکن و مقام زمزم و سعی و صفا و مروه و مسعی علیست یا علی و یا عظیم و یا غفـور و یا رحیم یا الهی! مَظهَرِ اسمَائِکَ الحُسنی علیست یاد او «تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» کند در نماز قرب «ذکر اللهاکبر» یا علیست سجده، راز سر به مُهری بود و آخر فاش شد رازدار «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَی» علیست بشنو از احـمد حدیث «حیـثما دار» علی تا ببینی هر طرف رو آورد حق با علیست تیغش «أَنْزَلْنَا الْحَديد» و ضربتش «بَأْسٌ شَديد» بهترین توصیف فتحش «لا فتی الاعلی» است ذوالفـقار، اثبات حق و نفی باطـل میکند بیگمان فاروق اعظم در جهان تنها علیست
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
آنکه را حُبِّ علی نیست به دل، از ما نیست هرکه شد شیفـتۀ عشق علی، تنها نیست سائل و ریـزهخـور و خـادمِ درگاهِ توأیم جز علی هیچ کسی بر دل ما مولا نیست مـدد از حـیـدر کـرار فـقـط مـیجـوئـیـم أغـنـیا را غـمِ افـزون و کـمِ دنـیـا نیست گـشـته بـازنـدۀ دنـیـا و قــیـامـت قـطـعـاً آنکه بر لوح دلش حُبّ عـلی پیدا نیست! مـا مـسـلـمـان شـدۀ مـکـتـب آلُ الـلّـهـیـم زنـدگی بـیعـلی و آل عـلی زیـبا نیست
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
او بر امور عـالم ناسـوت ناظم است هرکس که غرق یاد علی نیست نادم است ما سجده سمت سـاقی میخانه میکنیم زیرا شراب آتش عشقش مداوم است روح الامین به شوق نجف گریه میکند جبریل در حوالی آن بقعه خادم است در ماورای عـرش عـلی سیر میکند بر راههـای عـالَـم ما نـیز عـالِم است وقتی که خال او حجرالاسود دل است هر مَحرمیکه شهر نجف رفته مُحرم است فرمود ضربهای زده و ضربهای زنید در حیرت از عدالت او ابن ملجم است جایی که ذوالفقار علی در غلاف نیست عریان شدن مقابل این تیغ لازم است تـنها به تـیـغ ابـروی او جان ندادهایم در این قتال وعـدۀ دیدار مجرم است زینت گرفت مجـلس ما با عـلی علی نامش هـمیشه مایۀ فخر مراسم است
: امتیاز
|
مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
گـفـتیم هر زمان همه جا مرتضی علی ذاکر شـدیم ذکـر تو را مـرتضی عـلی از مـدح تو هـمـیشه قـلـم شـرم میکند ای قـدّ شعـر پیـش تو تا مرتضی علی اخلاص و موُمنون و زمر؛ حمد و کافرون یاسین و عادیات و سبا، مرتضی علی تفـسـیر تو به دست کسی پا نداده است شأن وجـود "نقـطۀ با " مرتضی عـلی مـعـراج هم نـبـی به تمـاشای تو رسید یعنی صعود کرده الی... مرتضی علی اعجاز تو همین که چهل جا به یک زمان دیده شدی تو چشم خدا- مرتضی علی مـا سـائـل صــفـات جــمـالـیّـۀ تــوأیـم یا مظهـر العجـائب و یا مرتضی عـلی گفتی:"فمن یمت یرنی"پس زمان مرگ فـریاد میزنـم که بـیا! مـرتضی عـلی دراین جهان وهرچه در او هست هو بکش میگردد انعکـاس صدا مـرتضی علی
: امتیاز
|